کشف یا خلق

در این جهان ، ما انسانها ، همه آنچه را که احساس کرده ایم یا ، در حقیقت وجود داشته اند و ما آنها را کشف نموده ایم و یا در واقع هیچ کدام از آنها هرگز  نبوده  و هیچگاه وجود نداشته اند بلکه ما انسانها ، بر حسب نیاز خود ، توانسته ایم آنها را ایجاد کنیم و یا خلق نماییم .

دانش ما انسانها در اصل کشف ماهیت حقایقی است که وجود دارند  و یا راه حلی برای خلق چیزهایی است که ما برای ادامه زندگی به آنها نیاز داشته ایم و یا نیاز داریم .

انسان به جهت مراقبت از جسم خود در طول تاریخ ، در هر لحظه و در هر زمان و در هر مکانی همیشه تلاش نموده تا یاد بگیرد چگونه جسمش صدمه نبیند و چه کارهایی را باید انجام بدهد تا زنده بماند .

در اینجا جسم انسان یک حقیقت است که انسان تلاش می کند تا بداند اجزایی تشکیل شده چگونه در کنار هم قرار گرفته اند و چگونه به صورت هماهنگ با همدیگر ارتباط دارند و این قسمتها ، خود از چه اجزاء کوچکتری تشکیل شده اند . اتفاقات و وقایع انسان را کنجکاو نموده تا تلاش کند علت اتفاقات و وقایع را کشف نماید .

اما در کل تا به امروز انسان هرگز نتوانسته است تا به صورت دقیق و کاملا جسم خود را بشناسد و چگونگی مراقبت از آن را کاملا کشف نماید . 

 

 

 

 

 

 

 

http://besuyeeshgh.blogfa.com/post/1

آگاهی در انسان

انسان ، فقط می تواند محدوده مشخصی را ببیند .

آن وقتهایی که دقت انسان به هیچ جایی معطوف نیست ، هیچ آگاهی یی درباره

جاهایی که اصلا مشاهده نکرده است ، نخواهد داشت (مشاهده : دیداری ،

شنیداری و ... ) .

اهمیت دقت به اشیاء و مفاهیم آنها و رابطه بین توجه و تمرکز مغز انسان :

 

مغز انسان نه دقتش بالا است و نه سرعتش ، بلکه دقت جسم انسان در حسگرها

(حواس پنجگانه ) می باشد  که با تمرکز مغز بر روی آنها آشکار میگردد .

 

هر چه تمرکز مغز انسان بر روی حواس پنج گانه بیشتر شود دقت انسان بالاتر

می رود و هر چه دقت بالاتر برود آگاهی انسان روشن تر و بیشتر می شود .

 

 

 

 

 

http://besuyeeshgh.blogfa.com/post/1