دو راه حل برای ارتباط بین موجودات در طبیعت وجود دارد :

الف ) راه حل حقیقی ؛ که بر مبنای حقیقت است و از جنس ماده و جسمی می باشد .

ب ) راه حل مجازی ؛ که بر مبنای خیال است و از جنس مفهوم و تجسمی می باشد .

راه حل های حقیقی در موقعیت پست در زندگی قرار دارند و قدرت ارتباط موجودات با آنها بسیار سخت و به شدت ناپایدار است .

اما راه حل های مجازی در موقعیت های بسیار بالایی در زندگی قرار دارند و قدرت ارتباط موجودات در آنها خیلی راحت و به سادگی و به شدت پایدار می باشند و ماندگاری آنها دائمی و مستمر می باشد .

بدن تمام موجودات زنده بخشی از حقیقت هستند و اما ذهن آنها کاملا مجازی است .

در راه حل های حقیقی نیرو های فیزیکی علت اثر (عامل تاثیر گذاری ) می باشند اما در راه حل های مجازی علت اثر (عامل تاثیر گذاری ) وابستگی است .

وابستگی ؛

وابستگی یعنی ایمان و اعتقاد و باور به چیزی داشتن . وابستگی یعی تبدیل فکر به خیال و تکرار آن با پشتکار فراوان و شک و تردید را کنار گذاشتن .

مفهوم حالتی از احوالات انسان که واژه ایمان یا اعتقاد را به آن نسبت می دهند ویژگی بسار مثبتی برای انسان است چون انسان با این حال و احوال به اطمینان خاطر می رسد و از آن آرامش می گیرد اما بسیار مهم است که او به چه چیزی ایمان آورده و به چه چیزی معتقد شده است .

اگر در پی ایمان و اعتقادات یک نفر اعمال او زندگی روزمره دیگران را به خطر بیندازد ایمان و اعتقادی قابل احترام ندارد و ایمان و اعتقاد افراد تا زمانی قابل احترام است که در زندگی شخصی و در خلوت درونی خود او باشد .

اما مفهوم حالتی از احوالات انسان که واژه شرک و انکار را به آن نسبت می دهند ویژگیی بسیار منفی برای انسان است و اندیشه های بسیار منفی برای انسان ایجاد می نماید .

هر موجودی در نوع خود دارای یک هوشیاری کل می باشد که به آن وابسته است و اهدافش به تنهایی بیهوده و بسیار ناچیز است .

مثلا یک مورچه به تنهای موجودی بی هدف و بیهوده است اما وقتی جمعیتی فراوان از مورچگان در کنار هم قرار می گیرند , یک هوشیاری کل را بوجود می آورند که موجودیت تک تک آنها را ارزشمند می سازد .

از قرار گرفتن میلیاردها سلول در کنار هم یک بدن خلق می شود و از فعالیت آنها و همکاریشان با یکدیگر احساس زندگی برای آن بدن بوجود می آورند اما فعالیت این سلول ها از برنامه ریزی های موجود در DNA فرمان می گیرند .

اگر خود را در قالب یک سلول تصور کنید : احتمالا این فکر را خواهید داشت , من یک سلول از میلیاردها سلولی هستم که عضوی از این بدن هوشمند هستم .

شاید سلولهای دیگری وجود دارند که در بدنهایی دیگر فعالیت می کنند . و احتمالا شکل بدنی که یک سلول زنده عضوی از آن است و فعالیتش وابسته به زندگی او است برای او قابل تصور نیست و حتی نوع فعالیت این بدن برای او نمی تواند قابل درک باشد . اما سلول به موجودیت خودش آگاه است و به خاطر ارتباطی که با سلولهای دیگر دارد زنده بودن و مرگ آنها را احساس می کند .

سلول و سلولهایی در یک بدن به صورت روزانه یا ماهانه و یا سالیانه می میرند اما همزمان سلول های دیگری متولد می شوند و جایگزین آنها می گردند تا بدن همچنان زنده بماند تا اینکه روزی خواهد رسید که همه سلولهای یک بدن به یکجا خواهند مرد و بدن می میرد .

" هوشیاری کل "

انسان شاید موجودیتی باشد که در اصل یک هوشیاری کل است که تک تک بدنهای انسانی به آن وابسته هستند و برای او فعالیت می کنند و در طول زندگی این موجودیت بدنهای زیادی میمیرند و بدنهای زیاد دیگری متولد می شوند و جایگزین آنها می گردند تا اینکه این موجودیت همچنان زنده و پایدار مانده است .

هر چه قدر تعداد بدنهای زنده و فعال بیشتر باشند به همان اندازه قدرت تعقل و تفکر آنها افزایش می یابد لذا " انسان (هوشیاری کل) " قوی تر و متمدن تر و پیشرفته تر می گردد .

او (هوشیاری کل ) برای ادامه زندگی خود بسیار به بدنهای سلامت و با هوش و متفکر و کنجکاو نیازمند است

http://besuyeeshgh.blogfa.com/?